دوستانه

ساخت وبلاگ
این روزها همه علاقه زیادی به این دارن که حرفشونو ثابت کنن همه میگن دیدی گفتم این دختره آخرش ولت میکنه دیدی گفتم این دختره زن توعه داهاتی بشونیست دیدی گفتم این دختره پولداره چه ربطیش به توعه دربه در این فقط میخوادازسر کنجکاوی چند روزی روبا یه بدبخت باشه ببینه بدبختا چه شکلین.دیدی گفتم این دختره بساز  نیست زن زندگی نیست. اما هیچکس نفهمید اون دختره عشق من بودهمه وجود من بود هیچکس نفهمیدچقدر دوسش داشتم درسته بعد رفتنش قلبم تیکه تیکه شد ولی مگه من آرزوم بجز خوشبخت کردنش بود بجز دیدن خندهاش بود به همین خیسی چشمم قسم ازته قلب واسه خوشبختیش دعا میکنم وخوشحالم خب منم میدونستم یه روزی تنهام میذاره از همون روز اول هم بهش  گفتم اون روز قبول نکرد میگفت من بدون تو میمیرم تو نفسمی توعشق منی اما حالا بدون من کنار یکی دیگه روز به روزم شاداب تری خانمی چشم حسودتون کور باشه. دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : این روزها,این روزها که میگذرد جور دیگرم,این روزها هم میگذرد, نویسنده : narnya1375o بازدید : 192 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

یه دوسه روزی بود به شدت دندون درد گرفته بودم ومثل سگ به خودم میپیچیدم از شانس گنده من همه مطبای دکتر تعطیل بودن

یکی گفت یه قطره میخک بریز روش خوب میشه منم چون دنونم زیاد درد میکرد ده تا قطره ریختم جای همه خالی به دندون دردم سر

دردو سوزش معده هم اضافه شد تا اینکه پریروز یه چهل تومن ناقابل از یکی قرض کردم و رفتم کشیدن انداختمش بیرون راحت شدم

ولی بدبختیش اینجاس که از درد دندون راحت شدم ولی دوروزه نمیتونم غذا بخورم آخه جای خالیش بدجور اذییت میکنه

دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : حال مناير,حال مناير 30,حال مناير 28, نویسنده : narnya1375o بازدید : 195 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق قهرمانان را بیدار کند.   قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راند. نه به آبی‌ها دل خواهم بست نه به دریا – پریانی که سر از آب بدر می‌آرند و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران می‌فشانند فسون از سر گیسو‌هاشان.   همچنان خواهم راند. همچنان خواهم خواند: «دور باید شد، دور. مرد آن شهر اساطیر نداشت. زن آن شهر به سرشاری یک خوشه‌ی انگور نبود. هیچ آیینه‌ی تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد. چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود. دور باید شد، دور. شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست.»   همچنان خواهم خواند. همچنان خواهم راند.   پشت دریاها شهری است که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است. بام‌ها جای کبوترهایی است، که به فواره‌ی هوش بشری می‌نگرند. دست هر کودک ده ساله‌ی شهر، شاخه‌ی معرفتی است. مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند که به یک شعله، به یک خواب لطیف. خاک موسیقی احساس تو را می‌شنود و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.   پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است.   شا دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narnya1375o بازدید : 173 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق قهرمانان را بیدار کند.   قایق از تور تهی و دل از آرزوی مروارید، همچنان خواهم راند. نه به آبی‌ها دل خواهم بست نه به دریا – پریانی که سر از آب بدر می‌آرند و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران می‌فشانند فسون از سر گیسو‌هاشان.   همچنان خواهم راند. همچنان خواهم خواند: «دور باید شد، دور. مرد آن شهر اساطیر نداشت. زن آن شهر به سرشاری یک خوشه‌ی انگور نبود. هیچ آیینه‌ی تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد. چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود. دور باید شد، دور. شب سرودش را خواند، نوبت پنجره‌هاست.»   همچنان خواهم خواند. همچنان خواهم راند.   پشت دریاها شهری است که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است. بام‌ها جای کبوترهایی است، که به فواره‌ی هوش بشری می‌نگرند. دست هر کودک ده ساله‌ی شهر، شاخه‌ی معرفتی است. مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند که به یک شعله، به یک خواب لطیف. خاک موسیقی احساس تو را می‌شنود و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.   پشت دریاها شهری است که در آن وسعت خورشید به اندازه ی چشمان سحرخیزان است.   شا دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narnya1375o بازدید : 168 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

کبوتر بچه‌ای با شوق پرواز بجرئت کرد روزی بال و پر باز پرید از شاخکی بر شاخساری گذشت از بامکی بر جو کناری نمودش بسکه دور آن راه نزدیک شدش گیتی به پیش چشم تاریک ز وحشت سست شد بر جای ناگاه ز رنج خستگی درماند در راه گه از اندیشه بر هر سو نظر کرد گه از تشویش سر در زیر پر کرد نه فکرش با قضا دمساز گشتن نه‌اش نیروی زان ره بازگشتن نه گفتی کان حوادث را چه نامست نه راه لانه دانستی کدامست نه چون هر شب حدیث آب و دانی نه از خواب خوشی نام و نشانی فتاد از پای و کرد از عجز فریاد ز شاخی مادرش آواز در داد کزینسان است رسم خودپسندی چنین افتند مستان از بلندی بدن خردی نیاید از تو کاری به پشت عقل باید بردباری ترا پرواز بس زودست و دشوار ز نو کاران که خواهد کار بسیار بیاموزندت این جرئت مه و سال همت نیرو فزایند، هم پر و بال هنوزت دل ضعیف و جثه خرد است هنوز از چرخ، بیم دستبرد است هنوزت نیست پای برزن و بام هنوزت نوبت خواب است و آرام هنوزت انده بند و قفس نیست بجز بازیچه، طفلان را هوس نیست نگردد پخته کس با فکر خامی نپوید راه هستی را به گامی ترا توش هنر میباید اندوخت حدیث زندگی میباید آموخت بباید هر دو پا محکم نهادن دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : پرواز همای,پرواز,پرواز چارتر, نویسنده : narnya1375o بازدید : 163 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narnya1375o بازدید : 178 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست پرسید زان میانه یکی کودک یتیم کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است این گرگ سالهاست که با گله آشناست آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است آن پادشا که مال رعیت خورد گداست بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : اشک یتیم,اشک یتیم پروین,اشک یتیمان, نویسنده : narnya1375o بازدید : 189 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

امروز مادرم مریضه سرماخورده راستش هیچوقت قدر نمیدونی ولی وقتی یه لحظه به نبودش فکر میکنی تازه میفهمی چه شخصیت مهمیه توزندگیت

و چقدر نبودنش آزارت میده.

بسلامتی همه مادرا.

 

دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : مادر,مادر قلب اتمی,مادرم, نویسنده : narnya1375o بازدید : 167 تاريخ : شنبه 29 آبان 1395 ساعت: 10:34

خدای من ازت ممنونم که بهش سلامتی وعمر دوباره بخشیدی خداجونم خودت میدونی که چقدر واسه سلامتیش

خوشحالم ازت ممنونم که دلش روشاد کردی و دوباره لبخن رو به لبهاش مهمون کردی خدایا خودت میدونی چقدر دوسش

دارم و برام مهمه میدونی که از خودت هم بیشتر دوسش دارم پس بهش سلامتی زندگی سرشار از عزت عشق

خنده و راحتی عطا کن خدای من این روزا خیلی تنهام بهم قدرت بده تا بپذیرم رفتنش رو انتخابش رو.

خدا بهم صبر بده . 

 

دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : تقدیم به خدا,تقدیم به خدا پایان نامه,تقدیم به خدایی که آفرید,تقدیم به خدا در پایان نامه,تقدیم به خدایی که,تقدیم به خدا , علیرضا لاچینی,تقديم به خدا,تقدیم به خدا 2,تقدیم به خداوند,تقدیم به خدای مهربان, نویسنده : narnya1375o بازدید : 190 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 21:00

خدای من گریه هام را در فراغش ببخش من طاقت جدایی ازش رو هیچوقت نداشتم واسه  همین بود که من هیچوقت

نتونستم باهاش قهر باشم خدای من درد دوریش خیلی بده نشنیدن صداش نبودنش واقعن کشندس اماهمین که 

میدونم این روزا خوشحال و خندون زندگیش پراز عشق و محبته آرومم میکنه خدایا کاری کن این عشق و

این خوشحالی تا ابد بینشون به قوت خودش باقی باشه.

 

دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narnya1375o بازدید : 172 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 21:00

 ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺭﻗﻢ ﺑﺰﻥ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻟﺤﻈﺎﺕ ﺩﺭﯾﺎﺏ، ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﺴﺘﻪ ، ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﯾﺎ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺷﻮﺩ. ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻦ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺖ ﻋﻄﺎ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﯿﺰ ﻋﻄﺎ ﮐﻦ .

دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : بسم رب الحسین,بسم رب الحسین بحق الحسین,بسم رب الحسین سعید توفیقی,بسم رب الشهدا الذی خلق الحسین,عکس بسم رب الحسین, نویسنده : narnya1375o بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 21:00

تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان

 

انتظار همه را نیز به آخر برسان

 

 

همه پرورده‌ی مهرند و من آزرده‌ی قهر

 

خیر در کار جهان نیست، تو هم شر برسان

 

 

لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد

 

به جگرسوختگان داغ برابر برسان

 

 

مَردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود

 

شادمانم کن و اندوه مکرر برسان

 

 

مرگ یا خواب؟! چقدر این دو برادر دورند

 

مژده‌ی وصل برادر به برادر برسان

 

دوستانه...
ما را در سایت دوستانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : narnya1375o بازدید : 196 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 7:40